نگاهی کوتاه به تاریخ ایران از آغاز تا ظهور اسلامی(قبل از اسلام)

نگاهی کوتاه به تاریخ ایران از آغاز تا ظهور اسلامی(قبل از اسلام)

"قبل از مهاجرت اقوام ایرانی به نجد(فلات ایران) در نجد اقوام بومی می‏زیستند."

تمدنی که در واپسین سالهای 3000 پیش از میلاد در شوش پدید آمده بود، شدیداً تحت نفوذ بین‏النهرین قرار داشت. اهمیت تمدنی که تا قلب ایران نفوذ کرده بود. بیش از همه در استعمال خط بود. سِیَلک  (=Salk )در نزدیکی کاشان تنها نقطه ای در نجد ایران بود که پیش از هخامنشیان در آن مدارک کتبی به دست آمده است. ایرانیان از نژاد هند و اروپایی‏اند و در تاریخ آریایی خوانده می‏شوند. ظاهراً هند و اروپاییان در 2000 قبل از میلاد به مهاجرت عظیمی دست زده‏اند و شاخه‏یی از آنان به نام هند و ایرانیان در حدود 1500 تا 12000 قبل از میلاد به آسیای میانه رسیده‏اند.

·         مادها و پارسیان
 

·         هخامنشیان
 

·         اشکانیان
 

·         ساسانیان

مادها و پارسیان:

مادها و پارسیان از دیگر آریاییان که در حوالی خوارزم پراکنده بودند جدا شدند و به سوی دره‏های خراسان رفتند و به غرب و جنوب ایران رسیدند. هوخشتر (Havaxsatra=) شاهزاده مادی، شش قبیله مادی را متحد کرد و نینوا پایتخت امپراطوری آشور را ویران کرد.

مادها به لحجه‏یی از زبان‏های آریایی سخن می‏گفتند و یقیناً زبان پارسی‏ را به خوبی می‏فهمیدند و به همین دلیل است که در کنار کتبیه‏های هخامنشی مبنی بر زبان مادی نیامده است. زبان‏شناسان لحجه‏های مادی را بسیار شبیه به زبان اوستایی می‏دانند. مادها خطی هم نداشتند، احتمالاً دبیران آنان می‏توانستند خطوط آرامی، عیلامی و آشوری را بخوانند. احتمالاً اهورامزدا را می‏پرسیدند و دین آنان همانند دین پارسیان بود.

هخامنشیان:

 کوروش از خاندان هخامنش، در 550 قبل از میلاد پادشاهی مادی را براندخت و هخامنشیان را رسماً به وجود آورد. داریوش از شاهان بزرگ هخامنشی دستور داد در بیستون کتبیه‏هایی به سه زبان بنویسید تا مردم از کارهایش آگاه شود. از جمله کارهای او تقسیم ایران به 20 استان بود و اجازه داد هر قومی قوانین اخلاقی خود را گردآوری کنند.

پارسیان به زبان فارسی باستان که با زبان‏های مادی فرقی عمده نداشت، سخن می‏گفتند. داریوش دستور داد خط میخی ساخته شود. این خط از چپ به راست نوشته می‏شد. کتبیه‏هایی از آن زبان بر جای مانده است.

سکندر پس صلیب مقدونی در سال 333 قبل ازمیلاد، داریوش سوم دوازدهمین پادشاه هخامنشی را شکست داد و برای درهم شکستن وحدت ایرانیان تخت جمشید را آتش زد. اما خود در 323 ق.م. بر اثر افراط در می‏خوای در سی‏وسه‏سالگی درگذشت. چون جانشینی نداشت، یکی از سرداران او به نام سلوکوس (= Seleucus) سلسلة سلوکیان را تشکیل داد این سلسله در 64 ق.م به امپراطوری روم ملحق شد. زبان سلوکیان که یونانی بود. مدتی در دربار اشکانیان رایج بود.

 

 

 

در 247 ق.م. ارشک(= Arashk) سلسله اشکانی را تشکیل داد. پانزده تن بر تخت نشستند. اردوان پنجم در 226 میلادی به دست اردشیر

بابکان منقرض شد.

اشکانیان:

در 247 ق.م. ارشک(= Arashk) سلسله اشکانی را تشکیل داد. پانزده تن بر تخت نشستند. اردوان پنجم در 226 میلادی به دست اردشیر بابکان منقرض شد.

اشکانیان یا پارتیان جز تهور جنگی‏ هنری نداشتند، از این رو تمدن یونانی را به ؟ احترام می‏کربستند. اشکانیان وارث حکومت منحط سلوکیان بودند. در عهد آنان ظاهراً اهورامزدا به مهر و ناهید پرستیده می‏شد. زبان در عهد آنان پارتی بود. از این دوره سکه و سنگ نوشته و چرم نوشته و پاره‏های سفالین به دست آمده است. ظاهراً خدای نامه(= X vatay-name) که مجموعاً اساطیر پهلوانی ایران است در دوره آنان شکل قطعی خود را یافته و در دوره اسلامی مایه اصلی شاهنامه فردوسی درگیر داستان‏های حماسی قرار گرفته است

ساسانیان:

 اردشیر بابکان در 226 میلادی با تسخیر تیسفون سلسله ساسانی را تشکیل داد این سلسله تا 651 میلادی سلطنت کردند و 26 تن بر تخت سلطنت نشتند. سلطنت یزدگرد سوم در 651 میلادی سقوط کرد.

زردشت و آیین او: از گات‏ها درباره زردشت این اطلاعات به دست می‏آید که وی در حدود 660 ق.م. به دنیا آمد، در 640 ق.م. در بیست سالگی گوشه نشینی گزید و در 630 ق.م. در سی سالگی دعوت خود را آشکار کرد و در 6101 ق.م کی‏گشتاسب به آین وی درآمد و در 583 ق.م. در هشتادودوسالگی در یورش از جانب تورانی در آتشکده‏یی در بلخ کشته شد.

"کتاب دینی او اوستا بسیار مفصل بوده و روی پوست 12000 گاو نوشته شده بود."

اسکندر آنها را نوزاند. اکنون تنها 83000 کلمه بر جای مانده، زبان اوستایی که در شمال شرق ایران رایج بوده، با سنسکریت از یک ریشه است. اوستای کنونی شامل پنج کتاب است: ا-بیشنا: به معنی پرستش، گاتها هم در این بخش است. 2. ویشپرد به معنی همه سروران وندیدا (Vidae Vadato=) به معنی قانون شد دیو، یشتها (= Yasti) به معنی نیایش و فدیه است؛خرده اوستا(= Yortak-Apestak)، مختصر اوستاست که آذر به مهر اسپند ، موبد موبدان عهد شاپور دوم(310 ـ 379) تدوین کرده است.

خط اوستایی از کامل‏ترین خطوط خاور زمین است که 44 حرف دارد و هر حرف به اعراب خاص آن خوانده می‏شود و از راست به چپ نوشته می‏شود.

1.       با یک اهورا مزدا به خدایی جهان شناخت، دَیوه(= Daeva = دیو) را که نام معمول خدایان آریایی است، معبود دوستداران دروغ خواند.

2.       اهریمن ( = ) یا خرد خبیث را در برابر سپند میئینیو (= Spandmainyu) یعنی خرد مقدس قرار داد نه در برابر اهورا مزدا.

3.       ؟ کاری کرد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی به پیروزی رسد. خلاصه حکمت زردشت را در سه عبارت می‏توان یافت: منش نیک، گفتار نیک، کردار نیک.

4.       روز باز پسین اعمال نیک و بد ؟ را می‏سنجند. اگر کارهای نیک او سنگین‏تر باشد، مایة غلبة راستی و شکست دروغ خواهید بود.


مانی: در سال 241 میلادی، روز تاجگذاری شاپور اول رسالت خود را آشکار کرد. مانی در 276 یا 277 میلادی به قتل رسید. از وی سه کتاب به نام‏های: کتاب گوان(گو به معنی پادشاه قدرتمند)، دیگر ارژنگ یا ارتنگ که مصور بود و افسانه نقاش بودن مانی به سبب تصاویر آن کتاب است. این دو کتاب به زبان سریانی بوده و کتاب سوم شاپور گان نام داشته که به زبان پهلوی ساسانی برای شاپور اول نوشته بود.

مزدک: پیرو مانی بود ـ در زمان قباد اول(488 ـ 531 م)ظهور کرد. اعتقادات اجتماعی او خطری بزرگ برای سلطنت ساسانی شمرده می‏شد. در زمان پسر قباد همه مزدکیان قتل عام شدند.

اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و ادبی ایران به هنگام ظهور اسلام: رسول اکرمک در 621 م به پیامبری برگزیده شد. در سال 622 م از مکه به مدینه هجرت کرد. این سالها با سلطنت خسرو پرویز ساسانی( 590 ـ 627 م) صادف بود. سقوط ساسانیان را در علت‏های زیر باید جستجو کردم:

جنگ‏های بیست و چهارسالة ایران و روم، تجملات دربار خسروپرویز، هر ج و مرج داخلی،  جلوس دوازده پادشاه در مدت چهارسال بر تخت سلطنت، اخذ مالیات‏های سنگین، همدستی روحانیان زردشتی یعنی هیربدان و موبدان با دیگر زمامداران در چپاول اموال مردم، تشتت آنان در اصول و فروغ مسائل اخلاقی و عقیدتی و بروز اختلاف شدید طبقاتی، عدم رضایت مردم او گردانندگان امور کشور و ناتوانی زمامدران در اداره امور مملکت.

هنگامی که دو امپراطوری عظیم ایران و روم شرقی سرگرم جنگ و خونریزی بودند، و نیروهای خود را به دست خود از بین می‏بردند، اعراب در عربستان با وحدت کلمه که از اسلام به دست آوردن بودند، می‏کوشیدند که به دوران سختی و محرومیت دیرین خود پایان دهند. جنگ‏های قادسیه، راین، شوشتر، حلول و نهادند که اعراب آن را فتح الفتوح خواندند، به تدریج قدرت شاهنشاهی ساسانیان را در هم شکست و راه را بر اعراب گشود. به هر حال اعراب در 21 هجری ایران را به تصرف درآورند. غلبة نظامی عرب به وسیله این اسلام با غلبه معنوی توأم شد. ایرانیان شیفتة شعارهای اسلام شدند، به امید مساوات، برادری و برابری اسلامی در قبال نیروهای عرب پایداری موثر نشان نداند. اما پس از به خلافت رسیدن بنی امیه ستمکاری اوج گرفت و نهضتی به نام شعوبیه در مخالفت با اعراب شکل گرفت. چون آل علی‌(ع) هم با بنی امیه مخالف بودند، ایرانیان به حمایت از آل علی برخاستند.

پس از پیروزی اعراب، مردم ایران دو دسته شدند: گروهی از روحانیان جزیه را پذیرفتند و دین اجدادی خود را حفظ کردند. در میان این گروه از مذاهب مختلف عیسوی، مانوی، مزدکی و بودایی هم بودند. آنان به حفظ کتب دینی و تاریخی خود که به زبان‏های مختلف بود پرداختند و در ادامه و حفظ تمدن ایرانیان باستان کوشیدند. دسته دوم به اسلام گرویدند و یا کسانی بودند که به اسارت اعراب درآمدند. این دسته پس از آشنایی با زبان و تمدن عرب در کارهای مختلف مدنی و حکومتی مسلمانان نفوذ کردند و کارهای بزرگی انسجام دادند.

پیروزی‏های پیاپی و چیرگی اندک اندک قوم عرب را مغرور و خودبین ساخت تا جایی که ملل مغلوب را «موالی»(غلامان) نامیدند. موالی در مجالس حق نشستن نداشتند و ظلم و تعدی از حد گذشته بود، ایرانیان بهترین راهی که در پیش داشتند، برانداختن بنی امیه بود. چون دعوت بنی هاشم و بنی عباس به گوش ایرانیان رسید، به سرعت به آن گرویدند و در دورترین نقاط خراسان پیروانی برای آل عباس و آل ابوطالب فراهم ساختند. ابومسلم خراسانی سردار بزرگ ایرانی در این نهضت نقش عمده داشت.

بنی امیه سقوط کرد و بنی عباس به روی کار آمد. قو م ایرانی بر آن شد که عرب و خلافت را مطیع خود کند. بنی عباس که سقوط بنی امیه را به چشم دیده بودند، از تحقیر ملل غیرعرب مخصوصاً ایرانیان دست برداشتند. اما به هر حال از ایرانیان بیمناک بودند و گاهی به کشتن و برانداختن برخی رجال و خاندان‏های ایرانی برآمدند، چنانکه منصور، ابومسلم را کشت و هارون، ؟ را قتل عام کرد و معتصم افشین را از میان برد.

وضع ادبی: پس از فتح ایران به دست عرب، ایرانیان مسلمان شدند. گروهی از نویسندگان ایرانی در نظم و نثر عرب مهارت و شهرتی به دست آوردند. اما در عین حال زبان پهلوی و سریانی هم رواج داشت و ادبیات محلی در ولایات راه تکامل را می‏پیمود. لهجه‏های ایرانی از طریق آمیختن با زبان عربی تحول می‏یافت. لهجه دری آماده آن می‏شد که دارای ادبیاتی وسیع گردد ـ برخلاف تصور، با غلبه عرب، زبان پهلوی یک باره از ایران برنیفتاد بلکه تا چند قرن بعد هم در ایران رایج بود. بسیاری از کتب پهلوی که در عهد ساسانیان نوشته شده بود، به عربی و فارسی درآمد. چون اعراب از امور اداری و دیوانی اطلاعاتی نداشتند، دفاتر دولتی را به متصدیان محلی می‏سپردند. در عراق و ایران که جزو قلمرو ساسانی بود، کارکنان دولتی و دیوانی را که به خط و زبان پهلوی می‏نوشتند، به کار مشغول بودند. خط و زبان پهلوی تا قرن پنجم هجری در میان ایرانیان باقی ماند. یکی از قصه‏های معروف که اصل آن احتمالاً از دوره اشکانی بود، در اواسط قرن پنجم هجری به دست فخرالدین گرگانی به نظم درآمد. ویس و رامین منظومه‏یی است که آثار لغات و ترکیبات و سبک پهلوی در آن اشکار است


.